غیر از هستهی بسیار کوچکی در درون حکومت که اجرای قهرآمیز شریعت را به ابزاری برای کسب قدرت و ثروت تبدیل کرده و هستهی بسیار کوچکی از روحانیت که بقا و قدرت نهادهای دینی را در زیر پا له کردن فردیت و کرامت آدمی میبیند، حجاب اجباری برای اقشار مختلف جامعهی امروز ایران به یک پدیدهی غیر اخلاقی، غیر عملی و غیر عقلانی تبدیل شده است. حتی سایتهای شبهدولتی سنتگرا مثل الف در مطالبی عملی بودن و اخلاقی بودن حجاب اجباری را مورد پرسش قرار دادهاند. سخن آنها از منظر دروندینی آن است که حجاب اجباری مرز میان با حجاب مومن و غیر مومن را بر هم ریخته است (موضوعی که نویسندگان سکولار سه یا دو دههی قبل متذکر شده بودند).
کافی است به درون خانوادههای ایرانی پا بگذارید: باورمند به حجاب و غیر باورمند به آن، با حجاب و بیحجاب، نمازخوان و بیدین، شرابخوار و شرکتکننده در نماز جمعه در کنار هم بر سر یک سفره مینشینند و دیگر از خصومتهای سالهای اولیهی دههی شصت در خانوادهها خبری نیست. یک دختر یا بانو ممکن است آرایش کند و دختر یا بانوی دیگری آرایش نداشته باشد، یکی ممکن است تاپ بپوشد و دیگری مقنعهاش را سفت ببندد تا تار مویش دیده نشود، یکی به برنامههای ماهواره نگاه میکند و دیگری به تلویزیون دولتی، یکی آهنگهای معین و گوگوش و ویگن را گوش میکند و دیگری نوحه و روضهخوانی و برخی هر دو. همه با صلح در چارچوب خانواده زندگی میکنند و در گردهماییهای خانوادگی شرکت دارند.
شاید حدود سه دهه باشد که دیگر نشنیدهایم اعضای فامیل بر سر باورها و سبک زندگی خود به جان هم افتاده باشند. حتی بسیجی که در خیابان به توهین به “بدحجابها” اقدام میکند یا قاضی و دادستانی که علیه زن محجبه حکمی را صادر یا اجرا میکند اگر زن برادر یا خالهی همسرش در خانه کاملا بیحجاب باشد، زبان در کام میکشد و واقعیت آنها را قبول میکند. آنها به تدریج یاد گرفتهاند که محدودهی “شغل” و روابط خانوادگی را از هم تفکیک کنند. آنها ممکن است در مجالسی که مشروب نوشیده میشود حضور پیدا نکنند اما فهمیدهاند که همهی انسانهای متفاوت با خود را نمیتوان حذف کرد. همچنین با غلبه پیدا کردن فرهنگ غیر رسمی بر فرهنگ رسمی نمیخواهند با تحریم فضاهایی که مطابق میلشان نیست خود را منزوی کنند.
بنابراین مسألهی اختیاری بودن حجاب در سطح روابط درونی خانوادههای بزرگتر حل شده است. اما در دو سطح، حجاب اجباری اعمال میشود: توسط پدر/برادر بر دختر/خواهر و توسط شوهر بر همسر در خانوادههای هستهای مذهبی و سنتی، و توسط حکومت بر همهی شهروندان. البته در دهههای شصت که مذهبی بودن در برخی اقشار احترام داشت برخی زنان بیاعتقاد به حجاب، برای احترام گذاردن به افراد مکتبی در چاوی چشمان آنها حجاب میداشتند اما در یک دههی اخیر این پدیده در حال زوال بوده است.
چه میتوان کرد تا این دو نوع حجاب اجباری را از میان برداشت؟